خانه فلسفه رسانه کجاست؟

خانه فلسفه رسانه کجاست؟

مقدمه: منوچهر دین‌پرست - فلسفه رسانه بستری تعاملی است که می تواند رسانه را از میانبرهای تاریخی به جریانهای شگرفی سوق دهد که تا کنون در جهان رسانه‌ای دیده نشده است. رسانه های کلاسیک در دنیای مجازی ارتباطات به کنشی متقابل روی آورده اند. اما تغییراتی که در نحوه ذخیره ساختن و تبادل اطلاعات پدیدار گشته به تمام هستی انسانی مربوط می‌شود و در ارتباط با ادراک مکان و زمان و ارتباطات میان انسان ها قرار دارد. دکتر غلامرضا آذری، استادیار گروه علوم ارتباطات دانشگاه آزاد، در گفت و گو با مدرسه همشهری ضمن تبیین موارد فوق معتقد است فلسفه رسانه به مثابه محور تمرکز شرایط بنیادی عمل می‌کند. حاصل این مصاحبه را در ادامه باهم می‌خوانیم.

***

  

چیستی فلسفه رسانه: حدود، تعریف و مرزبندی ها

فلسفه رسانه، علم به موجودیت و هستی نظری - کاربردی رسانه از آن جهت که وجود خاص دارد، نه از آن جهت که موجود یت می یابد (شیء شدگی رسانه و ذهنی شدن رسانه و حتی عینی شدن رسانه مدنظر من نیست) تعریف می شود. یعنی رسانه از دیدگاه سکنای وجودی نه درجه، رتبه یا مرتبه رسانه ای. در واقع، رسانه ها مثل سایر ابزارهای دیگر در کنار زندگی ما وجود دارند . بنابراین تعریف فلسفی من باز می‌گردد به موجود بودن رسانه از آن جهت که احساس، درک و بکار گرفته می شود نه از آن جهت که تعین لحظه بر آن مترتب باشد و کثرت نیاز موجودیتش دهد. در این معنا، رسانه بازتولید اندیشه‌ها و باورهاست و هم معنایی که در زندگی ما دارند را نشان داده و منعکس می کند. اگر این تعریف را به عنوان مدخل گفت وگو یمان بپذیریم  من تصور می‌کنم فهم مرزبندی ها بسیار آسان باشد . یعنی رسانه، وجود داشتن، تاثیر گذاردن، تآمل انگیزی ، معرفت شناختی مخاطب، معنای ارزش محوری پیام و سایر عناصر دیگر ...

 

رویکرد های معرفتی- فلسفیِ رسانه

سه موضوع در اینجا مطرح است: رویکرد هستی شناختی،رویکرد معرفت شناختی و رویکرد ارزش شناختی. اساساً وقتی نگاه هستی شناختی به رسانه داریم، رسانه فی‌نفسه وجود دارد و در کنار موجودیتش برای این که این موجودیت مفهوم پیدا کند، نگاه هستی شناسانه به آن داریم. برای نمونه در این رویکرد این مسایل به نظر می آیند: چگونه می‌توان به پیامی که رسانه ساطع می‌کند اعتماد هستی بخش داشت؟‌ اگر اعتماد یا اعتمادپذیری هستی نگر در یک رسانه وجود دارد، این امر  موضوعی تا چه مفهومی قابلیت تحقق دارد و آخرین نکته‌ای که این تحقق مفهومی را امکان‌ پذیر می‌کند این که تا چه معنایی جایگاه فلسفه می‌تواند در مفهوم رسانه‌ای بودنش معنا پیدا ‌کند؟ فلسفه معنا پذیری در اینجا این است که بتوان برای آن رسانه جهان‌بینی و اندیشه یافت! رویکرد دیگر ما نگاه معرفت‌شناسی به رسانه است.  در اینجا  رسانه به یک شناخت وابسته است نوعی معرفت حقیقی که از آن می توان به واقعیتی موجز رسید. می دانیم که  یک بعد این شناخت کاملاً فنی و مربوط به ابزاری و فنی بودن محض رسانه است و بعد دیگر، محتوایی بودن آن است. وقتی نگاه نرم‌افزاری و معرفت‌شناسانه را از این باب طلب می‌کنیم برای ما این سؤال مهم است که تا چه اندازه ما می‌توانیم به بیان محتوایی رسانه نگاهی توام با شناخت بنیادی داشته باشیم. از سوی دیگر بحث‌های معاصری که بودریار، بوردیو و فوکو به نوعی در چالش‌های معرفت ‌شناختی‌شان که ریشه در نگاه فلسفی‌شان به دنیا داشتند برای ابزاری مثل رسانه هم مطرح کردند.  به عبارتی شما در رسانه حضور دارید اما در واقع حضورمعرفتی و شناسا شده ندارید واین همان بی‌مکانی و بی‌زمانی درامر شناسا بودن رسانه است.

 

خانه فلسفه رسانه کجاست

مساله در اینجاست که بیشتر روشنفکران و دگراندیشان برای هر کشوری با توجه به مرزبندی جغرافیایی، فلسفه رسانه آن منطقه را طرح می‌کنند. مثلاً در حوزه اسکاندیناوی شما نمی‌توانید فلسفه رسانه را به سمت حوزه‌های فلسفه‌های قاره‌ای سوق دهید.  چرا که آنها اصلاً تمایل ندارند به رسانه فلسفی فکر کنند.  اما وقتی به سمت آمریکا، فرانسه و آلمان می‌رسید نه تنها شاهد رشد صنعتی هستید، بلکه نگاهی فلسفی به رسانه را هم می‌بینید. یعنی آنها برای دیدن برنامه‌ها هم فلسفه‌ای طرح می‌کنند. تلویزیون‌های کابلی در این کشورها به گونه‌ای است که به طور مرتب هفتگی به شما پرسش‌نامه می‌دهند تا از جهان‌بینی و ایدئولوژی شما مطلع شوند. این یک نگاه صرفا تحلیلی یا تحقیق پیمایشی نیست بلکه پی بردن به پس اندیشه شماست تا آن که شما را به طور دائم داشته باشند و حیثیت مخاطب بودنتان را به فراموشی نسپارند!

 

فیلسوفان رسانه و نگاه بیرونی به رسانه

در بحث فلسفه رسانه شما نگاه بیرونی و درونی را توامان با هم می‌بینند. یعنی تکوین نگاه را براساس فرمت رسانه می‌بینند و این که تا چه معنایی این رسانه، زیبایی را در محیط کار و منزل برای شما ایجاد می‌کند. به طور مثال، فیلم های روشنفکری سینمایی را می‌بینید و وقتی که بحث از فلسفه فیلم می‌شود پیچیده‌ترین مباحث فلسفی در همان فضای بسته و مخاطب پسند سینما صورت می‌گیرد. ولی مخاطبان عادی وقتی که در این فضا قرار می‌گیرند تصور نمی‌کنند که فضا رقومی است، صفر و یک است! از طرف دیگر نیز نگاه کیفی هم برای این مخاطبان مهم است که چه پیامی را در نهایت قرار است به دست آورند. اما از پرسش شما هم دور نشوم این که فیلسوفان رسانه ای دارای نگاه بیرونی و درونی اند یا خیر؟ باید به مکاتب ارتباطی نگاه کنیم که بسیاردر این زمینه  نقش داشتند. اولین مکتب که من تمایل دارم به آن اشاره کنم مکتب شیکاگو است. این مکتب براین باور است که رسانه همانطور که وجود دارد و می‌تواند مورد مطالعه قرار گیرد یک نگاه و جهان‌بینی هم در پس آن مطرح است که نمی‌خواهد با مخاطبش ستیزی داشته باشد.  بلکه می‌خواهد روان و جاری پیامی را ارائه کند و از مخاطبش هم همان توقع و برداشت را دارد. به همین دلیل، عمل گرایانی‌ که می‌آیند از همین جریان فکری ‌بهره می‌گیرند و در فلسفه رسانه استفاده می‌کنند، معتقدند که هر پیامی در عمل باید ظهور و جلوه‌اش را نشان دهد. مثلاً، یک سریال تلویزیونی و برنامه رادیویی چه دیده شود و چه شنیده شود به صرف این که سریال است درک نشود به صرف این که در بطن آن سریال ما را به چه پیامی رهنمون می‌کند باید نگاه شود و مورد مداقه و مفاهمه عملی قرار گیرد.

   

کارکرد رسانه تنها فلسفی نیست

باید هم نگاه ذات‌گرایانه و هم نگاه شکلی به رسانه داشته باشیم. اگر ما آقای دکتر دینانی را در رسانه دعوت می‌کنیم و موضوعات روز فلسفه و عرفان را طرح می‌کنیم خیلی خوب است اما وقتی فلسفه زبانی این گونه برنامه‌ها را با سطح مشخصی هموار نمی‌کنیم با مشکل روبه‌رو می‌شویم. امروزه در انجمن حکمت و فلسفه ایران گروهی از استادان فلسفه وجود دارند که بخشی از آنها ناقلان فرهنگ و مکاتب غربی از طریق ترجمه هستند. این نقل در طی سی و چهل سال گذشته خیلی خوب انجام شده اما ما دچار نوعی ناسپاسی و نامحافظتی شدیم و نتوانستیم این تجربیات را و این انتقال را خوب حفظ کنیم. این مساله هم اکنون در رسانه ما در حال وقوع است. ما فیلسوف دعوت می‌کنیم، مباحث فلسفی طرح می‌کنیم و خیلی ایدئولوژیک هم برخورد می‌کنیم ولی جواب نمی‌دهد و تاثیر نمی‌گذارد. این دلیل اساساً به این نکته باز می‌گردد که جامعه ما توان برخورد با نگاه ایدئولوژیک صرف را ندارد. در اینجا نگاه فلسفی در رسانه نگاه باطلی است. چنان که شما هرچقدر برخورد فوکویی، بوردیویی و پسا ‌مدرنی و مک‌لوهانی داشته باشید جوابگو نیست. برای این که رسانه‌ای که با آن روبه‌رو هستید طرز تفکر ایدئولوژیک دارد و از این دریچه انعطاف فلسفی غیرممکن است و باید به سمت نوعی تلفیق و امتزاج اندیشه فلسفی رفت تا به نتیجه مطلوب رسید.