وقتی برای نخستین بار پیشنهاد همکاری با ماهنامه ترابران مطرح شد، صادقانه باید بگویم تردید هایی داشتم؛ ماهنامه را اندکی میشناختم و در عوض تیم اجرایی و مدیریتی آن کاملا آشنا بودم و با بعضی از آن ها پیشتر همکار. اما آنچه باعث تردیدم در این همراهی میشد (آن هم برای من که در پنج سال پیش جوان تر بودم و پر انرژی تر و همواره در جستجوی محلی جدید برای قلم زدن و کشف دنیای های تازه در مطبوعات و به طور ویژه در حوزه تخصصی ام خودرو)، ریشه های دولتی این ماهنامه بود...
وقتی برای نخستین بار پیشنهاد همکاری با ماهنامه ترابران مطرح شد، صادقانه باید بگویم تردید هایی داشتم؛ ماهنامه را اندکی میشناختم و در عوض تیم اجرایی و مدیریتی آن کاملا آشنا بودم و با بعضی از آن ها پیشتر همکار. اما آنچه باعث تردیدم در این همراهی میشد (آن هم برای من که در پنج سال پیش جوان تر بودم و پر انرژی تر و همواره در جستجوی محلی جدید برای قلم زدن و کشف دنیای های تازه در مطبوعات و به طور ویژه در حوزه تخصصی ام خودرو)، ریشه های دولتی این ماهنامه بود. در آغاز برایم دشوار بود باور اینکه نشریهای میتواند صاحب امتیازی دولتی داشته باشد و در عین حال شخصیت مستقل خود را حفظ کند. پیشتر سابقه همکاری با نشریات وابسته به سازمان دولتی را داشتم و همین تجربه ها باعث سست شدن پایم در این تصمیم گیری میشد. نشریات دولت (فرقی هم نمی کند چه دولتی!) در ایران بیش از آنکه محلی برای بیان نظرات و آراء متخصصین باشد، جایگاهی برای خودنمایی سازمان هایی است که آن ها را حمایت میکنند و خواسته یا ناخواسته و پنهان یا آشکار بیش از آنکه نشریه ای برای مخاطب باشند، تریبون سازمان هستند. در چنین شرایطی مستقل قلم زدن و مستقل اندیشیدن دشوار است و جدال برای حفظ استقلال جدالی فرسایشی و من هم بیم آن داشتم که همین روند در ترابران هم ادامه داشته باشد. با همین دیدگاه و البته بیشتر به رسم احترام، دعوت سردبیر ترابران را پذیرفتم و بیشتر به دنبال راهی بودم تا بدون دلخوری عذر تقصیری بیاورم برای عدم همکاری اما در همان نخستین ملاقات، تمامی پیشفرض هایم فرو ریخت. به عادت مالوف پیش از هر چیز از خطوط قرمزی پرسیدم که نشریه در پی رعایت کردن آن است، چرا که محدودیت های بسیار زیاد در نشریات دولتی اصلی ترین عامل دور شدنم از آن بود، اما در کمال تعجب دیدم خطوط قرمر ترابران حتی از خطوط قرمزی که من از مدت ها قبل برای خود ساخته بودم هم فراتر است. در ترابران صداقت و راستگویی اصل بود و قرار نبود برای خود محدوده ای فراتر از آنچه قانون تعیین کرده است قایل باشیم. ورود به چنین فضایی برای من که سر پرشوری داشتم همانند گشوده شدن درهای بهشت بود و به این ترتیب در همان نخستین ملاقات همکاری آغاز شد. البته در آغاز هنوز هم تلاش میکردم دست به عصا حرکت کنم و چند مطلب نخستم در ماهنامه همچنان بیشتر گزارشی بود از آنچه در صنعت خودرو میگذرد اما هر چه گذشت فضا را برای نگاه نقادانه بازتر دیدم و به راستی به این باور رسیدم که در ترابران فقط باید 'راست گفت'، همین و بس؛ و اینگونه بود که به جمع همراهان ترابران پیوستم و این همراهی از آن زمان تا کنون به طور پیوسته ادامه داشته.
دشوار است گفتن از دلایل موفقیت یک نشریه آن هم در شرایطی که حداقل در بخشی از دوران فعالیت آن نشریه حضور داشته ام اما شاید بد نباشد این بار تعارف ها را کنار بگذاریم و نه با نگاه تعریف از خود، که با نگاه ناظری مستقل دلایل موفقیت و ماندگاری این نشریه تخصصی را بررسی کنیم. مهمترین اصل، آن گونه که پیش از این بیان شد، حفظ شخصیت مستقل از سوی این نشریه است آن هم در دورانی که وابستگی به روند قالب بازار تبدیل شده است. این مستقل بودن و تلاش برای شنا کردن در خلاف جهت آب، هر چند دشواری هایی را به دنبال داشته اما باعث شده ترابران در حوزه تخصصی حمل و نقل به یک مرجع تبدیل شود و اعتباری بیابد و اعتمادی جلب کند و نمونه اش هم حضور پر تعداد کارشناسان در میزگرد های این نشریه است آن هم در فضایی که حتی وقت گرفتن برای مصاحبه تلفنی هم دشوار است ولی همین کارشناسان دعوت ترابران را لبیک میگویند و پای میزگردی مینشینند که از قبل میدانند قرار در آن بر چالش است نه تعارف های معمول. در کنار این، جامع نگری در حوزه های مختلف یکی دیگر از خصوصیاتی است که ترابران را حتی برای من که در آن قلم میزنم خواندنی میکند. در ترابران هدف تنها آن نیست که گزارش یک موضوع از زبان چند نویسنده مطرح شود یا حرف های تکراری را از زبان چند کارشناس بشنویم. در اینجا صنعت حمل و نقل تنها رساندن کالا از نقطهای به نقطهای با هر دردسر و مشقت و بعد هم ایراد گرفتن از سختی های مسیر نیست بلکه ترابران به دنبال ریشه ها میرود و موشکافانه و ذرهبین به دست به دنبال منشاء مشکلات است تا جایی که گاهی به نظر میرسد سردبیر ترابران دلسوزتر از صاحبان کالا و شاغلین در این صنعت است بر مشکلات آن. این شور و حرارت پس از یکصد و چند شماره نه تنها فروکش نکرده که افزون تر و پخته تر شده است و البته جامع تر و همین مسئله یکی از راز های برتری ترابران بر بسیاری از نشریات تخصصی دیگر است. ترابران در ورطه تکرار نیافتاده و بیشتر به نظر میرسد هر بار و در هر پرونده، تلاش دارد واقعیت های جدید را کشف کند و از دل همین اشتیاق به کشف است که ناگفته ها و یا حداقل کمتر گفته شده ها بیان میشود و در مقابل مزد این تلاش هم اعتمادی است که در بدنه صنعت حمل و نقل نسبت به این ماهنامه وجود دارد و این مسئله را میتوان از سهولت گفتوگو با بسیاری از صاحب منصبان وقتی نشان 'خبرنگار ترابران' را حمل میکنی دید، همان هایی که تا دیروز حتی برای گفتگو با روزنامه های کثیر الانتشار (جایی که به طور معمول حرف ها بیشتر دیده و خوانده میشود) به من خبرنگار پاسخ 'شاید وقتی دیگر' میدادند. ترابران به ورطه تکرار نیافتاده است و همین مسئله برای من لذت بخش است؛ همراهی با تیمی که خستگی ناپذیر به دنبال نمایان ساختن مشکلات و تلاش برای رفع آن ها است.
تضاد عجیبی است دیدن عنوان یک سازمان دولتی در شناسنامه یک نشریه (آن هم تخصصی) و مستقل ماندن آن نشریه اما حداقل در مورد ترابران به نظر میرسد فرمول جادویی برای حل این معما پیدا شده و همین مسئله رمز ماندگاری ترابران است، آن هم در روزگاری که بسیاری از نشریات (آنهم با ادعای مستقل و خصوصی بودن) چشم به دستان پر سخاوت حامیان دولتی دارند و دل در گرو چتر حمایتی آن ها.