در عصر ارتباطات مجازی، گمنامی بخشی از فرهنگی است که سعی میکند از آزادی بیان در شکل جدیدی دفاع کند.
تاریخ ادبیاتِ جهان آکنده از آثاری است که نویسندگان آنها با اسامی مستعار و یا مولفانی گمنام و ناشناس به انتشار آثار خود دست زدهاند. اغلب، این امر ناشی از دلایل سیاسی و دینی بوده است. حتی نمونههایی از آثاری را میتوان در یونان و مصر باستان نیز سراغ گرفت. امروزه فهرستی از اسامی این آثار با عنوان متونی که مولفان ناشناس و گمنام دارند در اختیار همگان است...
تاریخ ادبیاتِ جهان آکنده از آثاری است که نویسندگان آنها با اسامی مستعار و یا مولفانی گمنام و ناشناس به انتشار آثار خود دست زدهاند. اغلب، این امر ناشی از دلایل سیاسی و دینی بوده است. حتی نمونههایی از آثاری را میتوان در یونان و مصر باستان نیز سراغ گرفت. امروزه فهرستی از اسامی این آثار با عنوان متونی که مولفان ناشناس و گمنام دارند در اختیار همگان است.
این شکل از تولید آثار ادبی، سیاسی، و تحلیلی با پیچیدهتر شدن جوامع شکل جدیتری به خود گرفته است. مضاف بر این، گسترش رسانههای نوین ارتباطی امکان انتشار متنها را برای کاربران فراهم آورده است. به همین ترتیب، فعال حقوق بشری را در نظر بگیرید که در صفحه وبلاگِ خود درباره پایمال شدن حقوق اقلیتی مذهبی در جنوب ایران مینویسد؛ یا دانشجوی دختری را که از سختیهای زندگی یک زن در بافت سنتی جامعه خود مینویسد؛ روزنامهنگاری را که با نام مستعار (Pseudonym) مینویسد؛ و یا هزاران کاربر فیسبوک یا توئیتر را که با نامی ساختگی به تولید محتوا میپردازند.
با این حال سوالی که در اینجا پیش میآید این است که آیا این شکل از مشارکت در فضای مجازی «حق» این افراد است یا نوعی زیرپا گذاشتن شفافیت در حیات اجتماعی است؟ آیا گمنامی (Anonymity) در فضای مجازی اشاعهگر آزادی بیان است یا تهدیدی بر آن تلقی میشود؟ آیا میتوان از پدیده «ناشناس» به عنوان فعالِ مدافع آزادی بیان، یاد کرد؟
به نظر میرسد جواب قطعی دادن به این سوالات و موارد مشابه، به آسانی مقدر نباشد. به عنوان مثال، از سویی میتوان ادعا کرد که داشتن نامِ کاربری متفاوت از آنچه واقعا هستیم سبب میشود که راحتتر و آسودهتر به بیان دیدگاه خود بپردازیم. در این حالت دیگر نگران پیامدهایی نظیر پیگیریهای دولتی نخواهیم بود. این امر در مواردی که با دولتهای سانسورکننده و سرکوبگر روبرو هستیم بیشتر به چشم میخورد. در بسیاری از موارد دیده شده است که یک وبلاگنویس به صِرف نوشتن ایدهها و عقاید خود درباره مسایل اجتماعی، سیاسی، و عقیدتی مورد پیگیری قرار گرفته است. این امر سبب میشود که از ناشناس بودن به عنوان نوعی «حق» برای این افراد دفاع کرد.
از سوی دیگر، باور برخی بر آن است که گمنامی در فضای مجازی سبب میشود فردِ نویسنده به مرور از آنچه مینویسد فاصله بگیرد و به نوعی با محتوایی که تولید میکند قطع رابطه کند. در چنین حالتی با نوعی ساقط شدن حس مسئولیت نسبت به آنچه نوشته شده است روبرو میشویم که به اشکال مختلف، هم محتوای تولید شده و هم نوع ارتباط شکلگرفته را تهدید میکند. بخشی از این معضل ناشی از کاهش سازوکارهای نظارتی مدنی و حقوقی بر تولیدکنندگان این متون است؛ سازوکارهایی که الزاماً درصدد اعمال فشار (در قالب تهدید یا سانسور) نیست بلکه به عنوان نوعی سازوکار مدنی و عرفی به شکل تاریخی حافظ و ناظر متون تولید شده در هر فرهنگی بوده است.
مدافعان گمنامی در فضای مجازی
مدافعانِ ایده گمنامی در فضای مجازی استدلال میکنند که گمنامی نوعی «حق» است. از منظر آنها، گمنامی در فضای مجازی ادامه سنتی دیرینه است که در نظامهای قضایی به حمایت از شاهدهایی پرداخته است که افشای نام آنها میتوانست خطراتی جانی برای آن شاهدها داشته باشد. از این رو و بر اساس اصلی قضایی با محرمانه ماندن نام شاهد و هویت او، سعی در حفاظت از این افراد و در عین حال اجرای عدالت کردهاند. به همین ترتیب در سنت روزنامهنگاری با موارد بسیاری روبرو میشویم که روزنامهنگاران از منابع خبری استفاده کردهاند و نام و هویتشان «محفوظ» بوده است و یا گروههای اقلیت که مجبور به انتشار مطالب خود با عناوینی ساختگی بودهاند؛ مثلاً یهودیانی که در دورههای زمانی خاصی تحت تعقیب بودند از نامهای مستعار برای ابراز عقاید خود استفاده کردهاند.
گمنامی در فضای مجازی سبب میشود افراد به شکل راحتتری به بیان عقاید خود بپردازند. این آزادی بیان و عقیده سبب میشود که مخاطبان نیز به شکل راحتتری به ارزیابی این عقاید بپردازند. در نتیجه، میتوان فضایی را متصور شد که از روابط مرسوم قدرت بری است. آنچه فیلسوف آلمانی، یورگن هابرماس، تحت عنوان «فضای عمومی ارتباطی» یاد میکند به شکل حیرتآوری به چنین فضایی نزدیک و شبیه است؛ گفتگویی آزادانه در فضایی بری از روابط قدرت. یکی از راههای اعمال قدرت در یک گفتوگو عبارتاست از تکیه افراد به «نام» و «هویت نمادین». زمانی که افراد به شکلی گمنام به بحث و گفتوگو میپردازند چنین هالههای قدرتی از بین میروند و این امر سبب نزدیکی هر چه بیشتر به فضای گفتوگویی «آرمانی» میشود که میتواند بری از اعمال قدرتِ نمادینِ طرفین باشد و آنها را به ارائه استدلالهایی قویتر و محمکهپسندتر سوق دهد.
مضاف بر این، نوشتههایی که مولفانی گمنام دارند از بند «نامِ مولف» رها هستند. این متنها را می توان آزادانه خواند بیآنکه هیبت و شکوه نام مولفان آن ما را تحت تاثیر قرار دهد. این رهایی از نام مولف به خوانشهایی انتقادی راه میدهند که نه تنها متن را راحتتر به چالش میکشند بلکه آزادانهتر با آن وارد گفتوگو میشوند؛ دربارهاش مینویسند و متن را بسط و گسترش میدهند. به همین ترتیب میتوان مواردی را سراغ گرفت که خودِ نویسنده برای اینکه مخاطب تحت تاثیرِ نام او قرار نگیرد به شکل آگاهانهای متنی را با نام مستعار یا بدون ذکرِ نام مولف منتشر کند. گمنامی در این فضا به ارتباطی برابرتر راه میدهد.
منتقدان گمنامی در فضای مجازی
منتقدان گمنامی در فضای مجازی امکان شکلگیری فضای ارتباطی بری از مناسبات قدرت را ناممکن میدانند. از منظر آنان همه آثار منتشر شده از نوعی ساختار قدرت دفاع میکنند و برعلیه ساختار قدرتی خاص عمل میکنند. بر این اساس، تکلیف نوشتههای غیرقانونی و مخالف با هنجارهای حاکم بر اجتماع چه میشود؟ آیا باید به حذف هرروزه بیشمار ایمیلهایی که از فرستندههایی ناشناس بهدستمان میرسد بسنده کنیم؟ چرا باید با انبوهی از صفحات ناشناس روبرو شویم که فقط وقت و زمانمان را هدر میدهند؟ در مواردی که با جرایمی سازمانیافته یا هرزهنگاریها مواجه میشویم آیا هنوز میتوان از گمنامی دفاع کرد؟
مهمترین نقدی که بر ایده گمنامی در فضای مجازی وارد میشود مربوط به فعالیتهای غیرقانونی مانند هرزهنگاری کودکان است. اگر برای مدافعان حق گمنامی استفاده از این حق به عنوان راهی برای نظارت بر دولت و سازوکارهای آن است و دفاع از این ایده را برای تحقق خیرِ عمومی لازم و ضروری میدانند، مخالفان گمنامی معتقدند که گمنامی به سوءاستفادههای هرچه بیشتر در فضای مجازی راه میدهد چرا که تولیدکننده محتواهای اینترنتی را از پاسخگویی، شفافیت، و مسئولیتپذیری مبری میکند. شکی نیست که گروههای حامی نژادپرستی مانند گروههای طرفدار نازیسم به ندرت برای ارسال پیامهای خود بر روی اینترنت از نام حقیقی خود استفاده میکنند. به همین ترتیب میتوان در مورد تهمت و اهانت به افراد حقیقی و حقوقی اشاره کرد که توسط افرادی ناشناس و تحت عناوینی جعلی در فضای مجازی منتشر میشود.
***
در عصر ارتباطات مجازی، گمنامی بخشی از فرهنگی است که سعی میکند از آزادی بیان در شکل جدیدی دفاع کند. اگر در جامعه با نقض حق طبیعی شهروندی روبرو شویم قرار بر این است که دولت به نمایندهگی از شهروندان این حق را اعاده کند. اما در مواردی که دولتها به حریمِ خصوصی افراد تجاوز میکنند، چه کسی قرار است از حق آنها دفاع کند؟ شاید بتوان از ایده دفاع کرد که در عصرِ پیچیده امروزین و به مدد وب2، شهروندان به بخشی از همین سازوکار تبدیل شدهاند؛ شهروندان نه تنها قرار است که به اعاده حقوق شهروندی افراد نظارت کنند و بخشی از این نظارت باشند بلکه آنها دولت را نیز زیر نظر گرفتهاند.