معرفی کتاب «همنوایی و کنترل در رسانههای اجتماعی» نوشته؛ جرمی ویسمن
جری وایسمن (فیلسوف) در کتاب خود «همنوایی و کنترل در رسانههای اجتماعی» سراغ یکی از ضروریترین مسائلی رفته است که بر جوامع معاصر تأثیر میگذارد: نقش نظارت در رسانههای اجتماعی. از آنجا که دنیای ما به شکلی روزافزون دیجیتالی میشود و تعاملهای ما بیشتر و بیشتر با اینترنت انجام میشود، رسانههای اجتماعی به بخشی جداییناپذیر از زندگی میلیاردها نفر تبدیل شدهاند. این فناوریها نشاندهنده گونهای قدرت اجتماعی هستند که پیشتر در تاریخ دیده نشده بود و وایسمن ادعا میکند این قدرت همواره بر رفتار ما تأثیر فزاینده دارد. نویسنده کمک میکند این مساله را روشن کند که چه میشود وقتی زندگی ما برای همه آنلاین به نمایش درمیآید و جامعه جهانی آن را قضاوت میکند.
اگر امروز به چهار گوشه جهان بنگرید، شاید گمان کنید نشانههای بزرگترین آثار علمی-تخیلی ادبیات قرن بیستم از دست رفته یا دستکم چند دهه از کار افتادهاند. وعدههای فناورانه که قرار بود تا امروز پیدا شده باشند، کولههای پرتابی و رباتهای خدمتکار اساساً کمتر یافت میشوند. ما نه زیر آب زندگی میکنیم نه روی کره ماه. پای هیچکس به مریخ نرسیده، خودرو پرنده وجود خارجی ندارد و هاوربرد هم که بماند. فقط با نگاه کردن به دور و بر درمییابیم ما از آینده شبیه کارتون «جتسنها» بسیار دوریم؛ آیندهای که نسلهای پیشین اطمینان داشتند تا امروز (دو دهه پس از آغاز هزاره سوم) میبایست به آن رسیده باشیم. در عوض، دستکم در حال حاضر، همه چیز به نسبت همان چیزی است که برای مدتهای مدید بود؛ خودروهایی که با چرخ راه میروند، خانههای آجری که محکم روی زمین کاشته شدهاند و کسی هم در آسمان شناور نیست اما، بر اساس آن سخن قدیمی و معروف ویلیام گیبسن، پدرخوانده سایبرپانک «آینده از گذشته همینجاست، فقط چندان یکنواخت توزیع نشده است.» در واقع ما امروز عمیقاً در «آینده» هستیم و اینکه سرانجام این آینده کمی یکنواختتر گسترده شده است. فقط باید کمی بیشتر نگاه کنیم. بزرگترین تغییر اساساً نادیدنی است. این تغییر، اینترنت است، همه جا پیرامون ما حضور دارد و همه ما تقریباً همیشه در امواج آن غوطهوریم. دگرگونی چشمگیر بعدی مربوط به دستگاههای رایانشی جهانی کوچکی است که در جیب همه هست و ما همچنان از گذشتههای دور گوشی صدایشان میکنیم. اینجا دگرگونیها واقعاً خارقالعادهاند. امروز میلیاردها نفر در سرتاسر جهان، حتی در کشورهایی که از نظر فناوری کمتر توسعه یافتهاند، گونهای فناوری در جیب خود دارند که با یک هزینه بسیار کم، سالهای نوری فراتر از پیشرفتهترین قدرت رایانشی پیشرفتهترین دولتها و شرکتهای جهان تا همین چند دهه پیش هستند. با این دستگاههای قدرتمند، ما به شکل انبوه و همیشگی به یک شبکه جهانی گسترده وصل شدهایم و از آنجا میتوانیم از هر جای جهان در عمل هر اطلاعاتی را در چشم بر هم زدن به هر کسی در سوی دیگر جهان برسانیم. این ترکیب شبکه جهانی وب بسیار گسترده همراه با دستگاههای محاسبهگر پرقدرتِ همهجاحاضر، شاید تکاندهندهترین داستان علمی-تخیلی باشد که امروز به واقعیت تبدیل شده است. گرچه این دستگاهها از خودروهای پرنده کوچکتر و دیدنشان بسیار سختتر است اما جامعه و ذات انسان بودن را کاملا دگرگون کردهاند، به گونهای که خودروهای پرنده سخت بتوانند به گرد پای آن برسند. ما امروز در حال ترکیب شدن با فناوریهای خود هستیم و عمیقتر از همیشه با آنها یکی میشویم. از جیبهای ما، استراحتگاه گوشیهای هوشمند، شبکه ارتباطی به ساعتهای هوشمند روی مچها رسیده و احتمالاً به زودی با عینکهای واقعیت افزوده کامل روی چهرهها مینشیند و به معنای واقعی حواس ما را در اطلاعات وب شناور میکند. سپس نوبت به زیستن مجازی درون شبکه میرسد و به زودی از آنجا، این دستگاههای شبکهای احتمالاً به بدن بسیاری از افراد، اگر نگوییم بیشتر مردم، نفوذ میکنند. این یک نفوذ روان از روی بدن در همه زمانها تا درون بدن در همه زمانهاست. اینکه ذات وجود انسان و روابط اجتماعی دائم به یک شبکه جهانی وصل میشود، به چه معناست؛ شبکهای که از نظر فناوری به منبع افکار ما نزدیک و نزدیکتر میشود؟ ریچارد تیم، پدرخوانده هکرها در DEF CON 25 - از بزرگترین گردهماییهای هکرهای جهان - پاسخی به این پرسش داد که میتوان آن را تا اندازهای درست دانست: «در دل فرهنگ اینترنتی نیرویی است که میخواهد همه چیز را درباره شما بداند. ما حریم خصوصی را یک حق انسانی میدانیم اما در زمانه فیسبوک زندگی میکنیم، دورانی که تنها امر مهم تبلیغات است... حریم خصوصی فقط برای یک فرد معنا دارد و ما دیگر فرد نیستیم. ما به خودمان باور داریم اما خودمان دیگر خودمان نیستیم. ما همان افرادی نیستیم که زمانی بودیم.» دیگر خودمان نیستیم؟ دیگر فرد نیستیم؟ این یک بیانیه تکاندهنده و به نظر میرسد در رویارویی با باورهای معمول نسل خودشیفته «i» است. با این حال، شاید نکتهای در آنچه میگوید وجود دارد. اگر ما کامل با دستگاههای خود درهمتنیده شدهایم، اگر اطلاعات ما تا دورترین سطح اندیشهمان مدام به شبکه جهانی منتقل میشود، اگر فقط چند انگشت با این دستگاهها فاصله داریم که مستقیم در مغز ما و ذهن ما جاسازی میشوند و از نظر عصبی به یک نظام جهانی وصل شدهایم، پس مرز میان فرد و جامعه را کجا رسم کنیم؟ به نظر میرسد آن مرز بنیادین در حال از بین رفتن است. این برای برخی ممکن است احساس آرامش باشد، رهایی از بار انتخاب، رهایی از تلاش برای خود بودن و حل شدن آرامشبخش وجود فردی در یک جامعه جهانی بههمپیوسته آگاه از محیط اما برای گروهی از ما که فرد بودن را برای آزادی و آزادی را برای خودآگاهی و خوشبختی ضروری میدانیم، ایستادن برابر این وجود -گروه فناورانه در حال پیدایش- یک «باید» است. کتاب تلاشی است برای این تابآوری، ایستادن برابر یک نیروی فرهنگی اینترنتی که «میخواهد همه چیز را درباره شما بداند» و به یک معنا فرد بودن را به یک مجموعه بدون شکل تبدیل میکند. بیپرده بگوییم، در حالی که حریم خصوصی به شکلی نگرانکننده در جامعه فناورانه ما با انبوه نهادهای درهمتنیده از جمله بخشهای دولتی و شرکتها از بین میرود، متن روی میلیونها و میلیاردها انسان عادی در سراسر جهان متمرکز شده است که در شبکهای با هم میتوانند به گونهای به زندگی یکدیگر بنگرند که پیشتر هرگز شدنی نبود. جمعیت شبکهای با بهره بردن از اینترنت شتابانتر از جمعیت هر کشور دیگر روی زمین رشد کرده و همزمان، پشت صفحه نمایش ما، جمعیت دیجیتالی نامرئی و ناشناس شده است. از سوی دیگر، برابر دوربینهای ما، افراد در یک پخش جهانی بیش از اندازه در معرض دید قرار میگیرند که به گروه شبکهای اجازه میدهد زندگی دیگران را با جزئیات زیاد و همیشه تماشا کند. این تعامل بین این دو نیرو، نامرئی بودن جمعیت ناشناس و قرار گرفتن فرد برابر آن جمعیت است که تصاعدی با توان فناوری اطلاعات و ارتباطات ما (ICT) تقویت شده و اینجا تمرکز اصلی روی آن است. کتاب انتقادی عمیق است از جامعه فناورانه کنونی ما و فرهنگی که اینترنت را فراگرفته، رسانههای اجتماعی و دستگاههای «هوشمند» ما. همچنین یک هشدار بلند درباره مسیری آشکار که بر اساس روندهای امروزی در آینده نزدیک سوی آن میرویم. نویسنده روی نکات منفی بسیار بیش از مثبتها تمرکز میکند، اما این به معنی انکار انبوه مزایایی نیست که این فناوریها ممکن است داشته باشند، بلکه هدف کاستن از خطرها و تقویت کردن هر خوبی ممکن است. امروز ما نیاز مبرم نداریم بیش از این، فناوریهای اطلاعاتی موجود و نوپدید را بستاییم. بیشتر مردم روی زمین پیشتر اینترنت، رسانههای اجتماعی و گوشیهای هوشمند را شتابانتر از هر فناوری دیگر در تاریخ به خدمت گرفته و مدام در سراسر روز از آنها بهره بردهاند. اگر چیزی باشد که ما به شدت به بررسی واقعیت آن نیاز داشته باشیم، کاستن از شتاب و بررسی چگونگی دگرگونی فوری این فناوریها در جامعه است و اینکه از چه راههایی امکان دارد این فناوریها شرایط را بدتر کنند. نویسنده همچنین رویکردهای بسیار بدبینانه اجتماعی-فناورانه ترسیم میکند، به ویژه در نیمه دوم کتاب و در آن به برخی فناوریها که هنوز در مراحل ابتدایی توسعه هستند، نگاه میکند؛ مانند عینکهای واقعیت افزوده. و امیدوار است جامعه به اندازه برخی رویکردهایی که به تصویر میکشد سردرگم نشود و گمان نمیکند این رویکردها از نظر فناوری رخدادنی باشند. با این حال، معتقد است همه ما میتوانیم بپذیریم گاهی چیزی که در بدبینانهترین حالت، ناشدنی به نظر میرسید، به واقعیت بپیوندد. در حالی که خطر رخ دادن برخی رویکردهای ترسناکتر که اینجا ارائه میشود نسبت به دیگران کمتر است، ذات ویرانگر آنها این نگرانی جدی را به وجود میآورد که بتوانیم برای کاهش بدترین موارد آنها اقدام پیشگیرانه کنیم. این در حالی است که این فناوریها هنوز در نخستین پلههای گسترش هستند و برای جلوگیری از پیامدهای مشکلساز آنها زمان کافی وجود دارد. کتاب سه بخش دارد. بخش اول یک نقد هنجاری از سازگاری نهادهای گذشته و امروزی ارائه میکند. از آثار افلاطون، جان استوارت میل، اریش فروم و سورن کییرکگور بهره میبرد تا ببیند اندیشه آنها چگونه میتواند به روشن کردن پیامدهای هماهنگی اینترنت، رسانههای اجتماعی و دستگاههای هوشمند یاری برساند. بخش دوم به ویژه بر روندهای نوپدید اجتماعی-فناوری و پیشبینی رویکردهای آینده متمرکز است. با تکیه شدید به کار میشل فوکو، با نقد هنجاری کمتر و نقد تحلیلی بیشتر، با بهره بردن از فناوری اطلاعات و ارتباطات بر چگونگی استفاده از قدرت عمومی، متمرکز میشود؛ به گونهای که آزادی را از راه تجاوز به حریم خصوصی نقض میکند. سرانجام، در بخش سوم، راهحلهایی برای چگونگی تاب آوردن برابر این تجاوز در سطوح فردی، اجتماعی و جمعی گستردهتر از جمله با قدرت دولت ارائه میکند.