خاطرات چند سالی را که در مجله دانشمند کار کردم، در ذهن خود مرور میکنم. نخستین روزی که به دفتر مجله آمدم، خوب به خاطر دارم. شماره خردادماه 1364 را آقای میرزایی به دستم میدهد. او سردبیر جدید مجله است. مجله دانشمند را در روزنامه فروشیها دیدهام، اما هرگز آن را ورق نزدهام. ورق میزنم...
خاطرات چند سالی را که در مجله دانشمند کار کردم، در ذهن خود مرور میکنم. نخستین روزی که به دفتر مجله آمدم، خوب به خاطر دارم. شماره خردادماه 1364 را آقای میرزایی به دستم میدهد. او سردبیر جدید مجله است. مجله دانشمند را در روزنامه فروشیها دیدهام، اما هرگز آن را ورق نزدهام. ورق میزنم. هر مقالهای را به دقت نگاه میکنم. پیگیر میشوم که ادامه مطلب در کدام صفحه چاپ شده است. سر در گم میشوم. کشکولی است انباشته از مطالب بی سرو ته؛ تصاویری که با همان نوشته های انگلیسی یا فرانسوی چاپ شده اند. قرار است صفحه آرایی مجله را به عهده بگیرم. تلاش میکنم به هشدار استاد مرتضی ممیز که میگوید: 'مراقب باش یکباره آوانگارد بازی در نیاری' توجه کنم. در شماره نخست، کار فوق العاده ای نمی کنم. عمدتا سعی میکنم نوعی آرامش برصفحات آشوب زده مجله حاکم شود که تا حدی میشود. شماره تیرماه با تغییرات منتشر میشود. خوانندگانی که به صفحه های آشفته مجله خو گرفته اند معترض میشوند. آقای میرزایی هراسی به دل راه نمیدهد.