درسنامه آنلاین روزنامهنگاری علمی- درس پنجم/1
درسنامه آنلاین روزنامهنگاری علمی از سوی فدراسیون جهانی روزنامهنگاران علمی (WFSJ) و با همکاری شبکه علوم و توسعه (SciDev.Net) طراحی شده است...
اشاره: درسنامه آنلاین روزنامهنگاری علمی از سوی فدراسیون جهانی روزنامهنگاران علمی (WFSJ) و با همکاری شبکه علوم و توسعه (SciDev.Net) طراحی شده است. پیش از این سه قسمت از این درسنامه از نظرتان گذشت. درس اول به طراحی و ساختاربندی روزنامهنگاری علمی اختصاص داشت، موضوع درس دوم سوژهیابی و چگونگی داوری درباره صحت و سقم اعتبار منابع سوژهها بود. در درس سوم، آمادگیهای پیش از انجام مصاحبه، نحوه آغاز و انجام آن و شیوه طراحی سئولات برای موقعیتهای متفاوت مطرح شد. درس چهارم به تکنیکها و قالبهای نوشتن متنهای علمی اختصاص داشت. و اکنون در درس پنجم چیستی و ماهیت علم و روش علمی و مزایا و محدودیت های شناخت علمی برای روزنامه نگاران مورد بررسی قرار میگیرد.
***
5.1: مقدمه
علم جهان مدرن ما را به شکلی چشم گیر تغییر داده است. علم در همه جوانب زندگی ما نفوذ کرده است و چه دوست داشته باشیم یا نه ، نمی توانیم از تاثیرات آن فرار کنیم.
در این درس به کشف این موضوع خواهیم پرداخت که علم چیست. در ابتدا اصول اولیه را مرور کرده و به این موضوع می پردازیم که معنی این گفته که « علم بهترین راه تعریف واقعیت است» چیست؟ (بخش 5.2) سپس تعدادی از متفکران قرن 20 که ارزش ها و محدودیتهای علم را مورد بحث قرار داده اند را معرفی می کنیم (بخش 5.3) و در انتها این درس را با نگاهی به برخی از چشم اندازها و روش های خاص علم که در جهان امروز بحث و آزمون هستند، به پایان می بریم.(بخش 5.4)
در پایان این درس شما باید قادر باشید که :
1. بدانید چه چیزی علم است و چه چیزی علم نیست.
2. قدرت و محدودیت های آن را بشناسید و
3. بتوانید با اعتماد به نفس از افرادی که کار علمی می کنند، سوال هایی درباره کیفیت کار آنها بپرسید.
5.2 مسیرهای گوناگون به سوی آگاهی
5.2.1 : دانستن یعنی چه ؟
در این بخش، شما با روش تولید دانش[1] به روش علمی آشنا خواهید شد و خواهید دید که چگونه باید علم را از سایر صورت های جمع آوری دانش و آگاهی از جمله روزنامه نگاری علمی، تفکیک کرد.
در این فرآیند ممکن است درباره ماهیت آنچه علم نامیده می شود و نقاط آغاز و پایان مسیر علم، شگفت زده شوید و آن را برخلاف انتظار قبلی بیابید که کاملا طبیعی است.
علم با این جمله شروع می شود:«من می خواهم بدانم»
کلمه دانستن آنقدر طبیعی و بدیهی است که به نظر می رسد تلاش برای تعریف آن کار عجیبی باشد. اما تلاش برای توضیح اینکه منظور ما از دانستن چیست، می تواند به امری به شدت گیج کننده و پیچیده تبدیل شود، چرا که این کلمه معانی مختلفی دارد.
اگر همه کلمات مترادف دانستن را فهرست کنیم خواهیم دید که ممکن است این کلمه ،معانی زیر را به خود بگیرد: داشتن آگاهی، درک، خواندن یا دیدن، احساس کردن، ارتقا دادن ، شناختن، درنظر گرفتن ، تحیلیل کردن، تمرین کردن یا مهارت داشتن.
شناختن و آگاهی از یک فرد به این معنی است که شما وقتی با کسی مواجه می شوید (چه به طورشحصی و مستقیم و یا از طریق دست آوردهای او و به طور غیر مستقیم) بتوانید او را از بین یک گروه از افراد تشخیص دهید و بدین ترتیب به وجود او پی ببرید. اما برای اینکه یک نفر را واقعا بشناسید باید او را از نزدیک و دقیق شناخته باشید، یعنی این قابلیت را داشته باشید که علاوه بر اینکه آن قدر شناخت دارید که می توانید شخصیت آن فرد یا افراد را برای دیگران توضیح دهید ، بتوانید رفتارها و واکنش های آنها را نیز پیشبینی کنید.
شناختن و آگاهی داشتن در باره یک شی، پدیده یا امر واقع به این معنی است که بتوانید آن را به طور بصری و یا مجازی توصیف کنید، توضیح دهید که چگونه با اجسام دیگر در محیط اطرافش واکنش نشان می دهد و اینکه چگونه بر محیط اطرافش تاثیر گذاشته و از آن تاثیر می پذیرد.
در چهارچوب علم، دانستن به معنی تمرین کنجکاوی کردن است. اینکه مشاهده کنید، اطلاعات علمی و هوشمندانه ای، برای تشخیص دادن، تفکیک کردن و توصیف تفاوت ها و ویژگی های واقعیت آن پدیده یا شی را به درست ترین شیوه، جمع آوری کنید. واقعیتی که به این شیوه مورد بررسی قرار می دهید، می تواند حقیقی، مجازی، ذاتی، طبیعی ، مصنوعی ، محض و مجرد، فیزیکی یا متافیزیکی باشد.
و ممارست و تمرین و آزمودن کنجکاوی منجر به تولید دانش می شود.
اغلب اوقات داشتن دانش نسبت به موضوعی ،باعث می شود تا بتوانیم از خرد استفاده کرده و در نهایت استدلال های عقلانی را توسعه دهیم.
آیا شما عقلانی هستید یا نه؟
عقلانیت جوهر هر آنچیزی است که عقلانی نامیده می شود و نتیجه و محصول خرد است. ریشه کلمه عقلانیت در زبان لاتین از کلمه ratio به معنی محاسبه گری می آید.
خرد، اما به معنی شهود، احساس، واکنش خود به خودی، احساسات یا عقیده نیست. خرد با درک مشترک آغاز می شود و با کمک توانایی شمردن، اندازه گرفتن، نظم بخشیدن، مرتب کردن، طبقه بندی ، نفسیر و استدلال توسعه می یابد.
بنابراین گفتمان عقلانی، ساختاری منسجم و قابل بحث است و برمبنای نوعی محاسبه منطقی ساخته شده است که به طور کامل آن را از یک نظر شخصی صرف مجزا می کند. چنین گفتمانی باید به روشی جهانی و مورد تایید همگان، درست و صحیح باشد.
در مقابل تفکر غیر عقلانی از اثبات کردن خویش به دیگران طفره می رود. شخص غیر عقلانی منطق را دنبال نمی کند و از یک شاخه به شاخه دیگر می پرد. تصمیمات او عموما غیر متجانس و بی ارتباط با یکدیگرند. جهان غیر عقلانی برخی از مسایل غیر آگاهانه نظیر خرافات، تصوف و منابع غیر قابل دسترسی را شامل می شود که با منطق و خرد سازگاری ندارد.
اعتقادات شما از کجا نشات می گیرد؟
ما سعی کردیم پاسخ این پرسش که معنی دانش چیست را با بررسی مفهوم دانستن آغاز کنیم. دانش هدفمند زمانی به دست می آید که ما موضوعات را به شکلی که هستند تحلیل می کنیم و خود ونظر و دیدگاه شخصی خود را بیرون از آن تصویر نگاه می داریم. این به نوعی یک مسیر روشنگرانه برای دانستن و ارزیابی را ترسیم می کند که با خود قدرت انکار، رد کردن، پذیرفتن، سازگاری، حفظ فاصلهها و بهسازی موضوعات را به همراه می آورد. دانش با تعهد به پرسیدن و به چالش کشیدن نادانسته ها و جهل ما همراه است. برای دانستن چیزی باید آن را آماده پذیرفتن اعمال روش منطقی، مشاهده کردن و تحلیل کرد.
اعتقادات اما با دانش متفاوت هستند. اعتقادات روشی برای توضیح جهان با بخشیدن موهبت ها، توانایی ها، کیفیت ها ، احساسات و عواطف به آن است. باور یا اعتقاد، ویژگی هایی ذاتی را به اشیا می بخشد. برای مثال برخی از افراد، عدد را طلسمی شوم می دانند. در برخی از فرهنگ ها رنگین کمان را نشانه ای بر وقوع رویدادی بد می دانند و از آن به شمشیر روزگار یاد می کند، در حالیکه در دیگر فرهنگ ها همین رنگین کمان را راهی می دانند که مسیر یک گنچ را نشان می دهد و در نتیجه نشانی خوش یمن به شمار می رود.
باورها نیازمند پذیرش و التزام سریع و بی چون و چرا هستند و در اعماق جان ما ریشه می دواند. باورهای مذهبی نیز اغلب اوقات حاصل جستجویی شخصی و عمیق برای یافتن حقیقت است. گزاره هایی که از اعتقادات نشات می گیرد را باید با ارزشی معادل واقعیت عینی پذیرفت. به همین دلیل بسیاری از آگاهی های اعتقادی نیازمند پذیرش گزاره ها و موضوعاتی هستند که نمی توان آنها را تعیین کرد یا نشان داد.
5.2.2: دانش عمومی
دانش عمومی چیست و چه تفاوتی با دانش علمی دارد؟
جستجوی آگاهی با پرسیدن ، شک کردن و بررسی کردن ایده ها و واقعیت ها و اشیا، همراه است. اما مراحل و سطوح مختلفی از پرسشگری وجود دارد. در زندگی روزمره با اشیایی در ارتباط هستیم که در مواجهه با آنها با تجربه ای آنی و واقعی از اشیا مواجه می شویم. حواس اصلی ما (بویایی، شنوایی، بینایی، لامسه و چشایی) مجموعه ای از پاسخ های صریح و مستقیمی را برای مواجهه با اشیا برای ما به وجود می آورند و بر مبنای آن پاسخی را که ریشه در سنت های ما دارد را برایمان فراخوانی کرده و در اخیتارمان قرار می دهند. این مراحل عمدتا بدون تفکر هم اتفاق می افتد.
این دانش روزانه به نام هایی مانند دانش مشترک، حسی، ابتدایی یا آنی نیز شناخته می شود. توضیج و تفسیری که این چنین مواجههایی برای ماتولید می کنند عموما ناشی از گزاره های غیر دقیقی است که معمولا ریشه در فرهنگ شفاهی دارد. این توضیحات بدون پرسشگری و جستوجوی خاصی به دست می آیند و عموما تفسیرهایی نا پخته و سریعی هستند که بر مبنای مشاهدات ساده ارایه می شوند: ما می گوییم خورشید طلوع و غروب می کند یا می گوییم آسمان دربالا است . این دانش عمومی قصدی برای ایجاد تغییر ندارد.
ما چگونه دانش عمومی خود را میسازیم
این دانش عمومی برای ما حاصل برخورد اتفاقی با پدیده هایی در طول زندگی مان است و بسیاری از بخش های آن از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد، بدون آنکه دستخوش تحولی جدی شود.
این دانش عمومی ریشه گرفته از مواجهه هر روزه ما با طبیعت اطرافمان و روشی است که فرهنگ ما جهان اطرافش را توصیف می کند. این اطلاعات از سوی خانواده ما، بستگان، دوستان، همسایه ها ، شرکای زندگی، گروه و یا جامعه تولید و به ما منتقل می شود. این جامعه انسانی ما است که راه های زندگی خود را با دیگران سهیم می شود ، خوشی ها، نگرانی ها ، دردها ، آرزوها و امیدها برای آینده ، احتیاط ها برای امروزو خاطرات گذشته و سنتش را و البته این دانش عمومی شامل خرافات مختلف نیز می شود.
در بستر دانش مشترک گاه بر مبنای دریافت های حسی که از محیط اطرافمان داریم به آن مشخصات و فضایلی را تلقین می کنیم و در این فرآیند، ممکن است گاهی واکنش ها و هدفمندی را که در متعلق به انسان ها است به این محیط مادی نسبت دهیم .
با همه این حرف ها و علی رغم محدودیت هایی که دانش مشترکِ قبیله ، گروه یا جامعه ما دارد بدون این نوع از آگاهی زندگی ما غیر ممکن می شد. در غیاب این آگاهی ما به طور دایم می بایست درگیر توجیه کردن و مردد ماندن در رویدادها می شدیم و همیشه برای تصمیم گیری های روزمره خود دچار تاخیر می بودیم.
دانش عمومی در همه فرهنگ ها و تمدن ها وجود دارد. همه ما در زندگی روزمره خود از این دانش عمومی بهره می بریم و به کمک آن با همشهری های و مردم اطرافمان ارتباط برقرار می کنیم. خود دانشمندان هم کارشان را با دانش عمومی آغاز می کنند اما در نهایت از مرزها و محدوده های آن فراتر می روند.
تجربه دانش عمومی
مشاهده تجربه های ما از دانش عمومی کار بسیار ساده ای است. برای مثال ببینید در باره یک اتفاق جدید و نارایج با دوستتان صحبت می کنید برا ی مثال این گزاره را در نظر بگیرید: در برخی از بزرگراه های آلمان تابلو هایی هشدار دهنده برای کاهش سرعت وجود دارد و مطالعات نشان داده با کاهش این حد سرعت جریان ترافیک سریعتر شده است.
اولین واکنش هم صحبت شما به طور عمومی مخالفت کردن با حرف شما و دفاع از سیستم دانسته های پیشین خود است که برای مثال کاهش حد بالای سرعت باعث کاهش نهایی جریان رفت و آمد می شود. این بخشی از دانش عمومی است که در این شرایط و در مقابل داده جدید به دفاع از خود بر می خیزد.
2.5.3: فراتر از کارکردهای روزمره
دانش عمیق؟
دانش عمیق، سیستماتیک یا دانش ثانویه زمانی آغاز می شود که تصمیم می گیریم خود را از سلطه آنی حواس پنجگانه امان رها کنیم و دستورهای روزمره آنها مبنی بر انجام فی البداهه یا تفسیر آنی مطالب را به پرسش بکشیم.
در این مرحله است که فردی تصمیم می گیرد مشاهده خود را به شیوه ای سازمان یافته تر انجام دهد. برای مثال، با نشان دادن توجه بیشتری نسبت به جزییات و یا با تصور کردن ابعاد جدیدی در موضوع ، با عمیق تر شدن در جزییات دانسته هایمان و جستجوی ویژگی های غیر عادی در یک موضوع، آن را مورد بررسی قرار می دهد. به عبارت دیگر ما به فراسوی ظواهر و تکرار مکررات می رویم.
دانش سازمان یافته نیازمند رفتن به فراسوی مسیرهای هموار و قبلا پیموده شده و قابل دسترس است. این دانایی ادعای قطعی بودن ندارد و آماده مواجه شدن با پرسش ها است. در این روش پاسخ ها با مداقه و کاوش به دست می آیتد و با کمک این نوع از آگاهی است که دانش ما نسبت به اشیا و توصیفات آنها توسعه پیدا می کند.
دانش برهان را طلب می کند. استدلال را به وجود می آورد در مقابل پرسش ها قرار می گیرد. هیچ چیز در آن تضمین شده نیست. دانشی که دیروز پذیرفته شده به حساب می آمد ممکن است امروز دوباره به روی میز بررسی باز گردد و مورد بررسی دوباره و چند باره قرار گیرد. همیشه به همان اندازه که در ناشناخته ها نقب می زند و ژرف می شود در دانسته ها نیز دست به بازکاوی می زند. این یک ماجراجویی و جستجوی همیشگی است که در آن هیچ تابو و منطقه ممنوعه و خط قرمزی وجود ندارد.
دانش سیستامتیک یک سازه است که خود نیز درون ساختاری قرار دارد.
برخلاف آنچه آگاهی روزمره یا دانش روزانه شمرده می شود و از مواجهه هرروزه ما با محیط اطرافمان به وجود می آید دانش سازمان یافته یا سیستماتیک، ساختار می سازد. این کسب آگهی نیازمند داشتن یک رویه و دیسیپلین مشخص و حتی نیازمند از خود گدشتگی های بسیار زیاد است. این آگاهی را باید قدم به قدم و با کمک پیمودن گام به گام و به کمک امکانات آموزشی به دست آورد. این آگاهی باید با تحقیقات پشتیبانی شود. آموزش در این سیستم باید از اصول و روش تعلیم و تربیتی مشخصی پیروی کند تا این اطمینان به وجود آیدکه محتوای مورد نظر، به همراه نگرش های درست به اهدافش، به طور دقیق و درست انتقال پیدا کند. این آموزش نیازمند تواضع در مواجهه با حقیقت ها و صبر و فداکاری است.
بعضی وقت ها زبان دانش سیستماتیک با یک مجموعه اصطلاحات و لغات رمزی و کدهای تعریف شده در آن سیستم، همراه است که معانی مختلفی نسبت به زبان رایج و عادی دارد. اغلب، این کار مراجع جدیدی ارایه می کند و با تاییدها، دست آوردها، پاداش ها و تکامل در روش شناسی ها همراه می شود.
چگونه دانش سیستماتیک را تشخیص دهیم
دانش و آگاهی سیستماتیک هدفش، ابداع، تصور و کشف آن چیزهایی است که نمی دانیم. این آگاهی در سنت ها آرام نمی گیرد و نمی تواند یک جانبه ادامه پیدا کند. بسیار نقادانه است . این روش، مسیرهای نگاه کردن ، حس کردن و برداشت های ما از محیط را به پرسش می گیرد و مورد آزمون قرار می دهد. ابزار اصلی این روش، خرد و تعقل است و سطحی نگری را رد و انکار می کند. دانش سیستماتیک، به طور دایم رویکردهای خود را بررسی می کند و بر پایه تجزیه و تحلیل و ابتکار و نوآوری استوار است. این روش ساختار و روشمندی خاص خود را دارد.
دانش و آگاهی سیستماتیک متعلق به روشنفکران، هنرمندان، صنعتکاران، نویسندگان متفکر و دانشمندان است.
اما آیا شباهت هایی بین دانشمندان و یک هنرمند یا مثلا یک نویسنده وجود دارد. مثلا بین آلبرت انیشتین و و لفانگ آمادئوس موتزارت و ویلیام شکسپیر چه شباهت هایی می تواند وجود داشته باشد؟ در نگاه اول شاید چیز زیادی مشخص نباشد . اما دوباره و با دقت نگاه کنید.
هر سه این افراد در زمینه و حوزه کاری خود، دست به مشاهده ژرف جهانشان زده، کاوش کرده و توصیف نموده اند و در سطح باقی نمانده اند. هر سه آنها از اینکه نگاهی معمولی و مانند دیگران، به محیط اطرافشان داشته باشند، سرباز زده اند. همه آنها سعی کرده اند به سطوح بالاتری از آگاهی در حوزه فعالیتشان برسند.
اما آیا همه این ها سبب خواهد شد که آگاهی و دانشی که تولید کرده اند را در یک ظرف قرار دهیم؟ در حقیقت، تفاوت هایی بین راه های آگاهی پیدا کردن وجود دارد و اگاهی علمی هم مشخصههای خاص خودش را دارد.
2.5.4: علم در جایگاه سازنده یک ساختار برای آگاهی
مقدمه ای بر آگاهی علمی
علم، مانند هنر، گونه ای از آگاهی و دانش سیستماتیک است اما تفاوت های مهم و جدی بین آنها وجود دارد.
در هنر، ساختارسازی آگاهی و دانش بر مبنای مختصات و ویژگی های فردی اتفاق می افتد. تعریف زیبایی یا اگر ترجیح می دهید زیبایی شناسی و احساسات بر مبنای درک شخصی افراد است. هنرمندان بزرگ و کسانی که خالق دست آوردهای روشن فکرانه و پیشرو هستند به فراسوی احساسات و برداشت های اولیه می روند و به دنبال ارتباط برقرار کردن با پیام های پنهان ، تخیلات و تصوراتی هستند که برای چشمان افراد عادی نامریی باقی مانده است.
تنها شخصی که مجهز به تخصص کافی باشد می تواند درکی از حقیقت یک کار هنری ناب پیدا کند. این افراد کسانی هستند که می توانند سبک های مختلف را با مشاهده اشکال، نمادها، مکان و زمان خلق شدن آن اثر و تاثیری که همه این ها بر معنی اثر داشته اند تفسیر و مشخص کنند. کارهای ذهنی سوبژکتیو یا وابسته به ذهن خالق خود هستند. به خالق خود گره خورده و در آنها پیوسته و وابسته آنها هستند.
اما در علم، شیوه ساختار بندی و سیستم سازی با آنچه دربالا گفته شد متفاوت است. اگر کار هنر پرسش کردن درباره برمبنای سلیقه است، کار وبار علم اما،تولید توصیفی صحیح از طبیعت است. اینجا ساختار سازی به معنی تعمیق، اندازه گیری، زمان سنجی، استدلال ، خرد و منطق ساختاری است. در این حوزه ما باید نگاه وابسته به فرد را کنار بگذاریم. در این سیستم شخص، ذهنیات و نظرات و دیدگاه های شخصی اش را از موضوع جدا کرده و آنها را از موضوع مورد بحث و تصویری که ارایه می کند بیرون می کشد.
چگونه علم را بشناسیم
آگاهی و دانش علمی درصدد درک طبیعت عناصر هدفمند و بنیانهای جهانی است که ما در آن زندگی می کنیم. این نوع از دانش نتایج ویژه و خاص خود را نیز به همراه می آورد.
دانشمندان گزاره ها و ادعاهای خود را بر مبنای توجیهات منطقی ارایه می کنند. کامل ترین رویکرد علمی ارایه برهان و اثبات آن است. یک برهان و اثبات یک استدلال کامل و شفاف[2] است و در علم، این استدلال و اثبات گاهی به شیوه ای عملگرایانه ارایه می شود مانند یک آزمایش آزمایشگاهی، که پدیده ای یا علت به وجود آوردن و نیز تاثیرات آن را بررسی می کند. اثبات و استدلال نتایج را با قطعیت مشخصی بیان کرده و امکان توسعه و عمومی کردن آن را فراهم می آورد و در نهایت به امکان پیش بینی منجر می شود. این نماد و شاخص علم مدرن است که آن را از علوم قدیمه متفاوت می سازد. علوم قدیم بیشتر به ساختارهای اعتقادی نزدیک بودند و این قدرت را به یک طرف مناظره می داد تا یک استدلال را به نفع خود به نتیجه برساند. آن نوع علم عموما با چرایی های اشیا و موضوعات سر و کار داشت.
علم تجربی مدرن
علم مدرن با شک و تردیدهای ساختار مند آغاز می شود. همان چیزی که جامعه شناسی آمریکایی رابرت کی. مرتون ، آن را شک گرایی سازمان یافته می نامد.
علم مدرن در قرن 17 و همزمان با دوره نوزایی یا رنسانس اروپا ظهور پیدا کرد و بر اساس مشاهده پدیده ها استوار بود. علم حقایق و گزاره های مختلف را با آزمودن آنها راستی آزمایی می کند. به همین دلیل هم هست، که علم به آزمایشگاه و ابزارهایی برای مطالعات خود نیاز دارد. فرقی نمی کندکه سوژه مورد مطالعه کوچکترین ذرات جهان باشند و یا کلیت جهان. علم روش شناسی های دقیق و سختگیرانه ای را با ابزارهای قابل اعتماد طراحی می کند تا مدارکی را به دست آورد که با کمک آن فرضیات و نظریات را تایید و یا رد کند. دانش، روش شناسی خود را ارتقا قرار می دهد و به باز آزمایی استدلال ها و برهان های خود میپردازد.
در حالت ایده آل علم تجربی، مستقل از فردی است که مشاهده را انجام داده و یا آزمایشی را طراحی می کند. این علم بی طرف و غیر شخصی است و با واقعیت مشاهده شده و دیگر دانش های تایید شده سازگاری است.
علم در شرایط ایده آل خود نتایج شفاف ،منطقی و خالی از ابهامی را ارایه می کند. اعتبار و صحت این نتایج را می توان به کمک استدلال و خرد مورد تایید یا رد قرار داد. ( این موضوع را به زودی در بخشی که به معرفی مفهوم ابطال پذیری کارل پوپر اختصاص دارد بیشتر مورد بررسی قرار می دهیم) نتایج علمی باید از آزمون های سخت گیرانه موفق و سربلند بیرون بیایند. که این همان روش عقلانیت علمی را بیان میکند.
علم مدرن حقایق را از واقعیتها استخراج می کند و آنها را با بررسیهای روش مند مورد ارزیابی قرار می دهد. آزمون ها می گویند چگونه اجسام و پدیده ها را باید اندازه گیری کرد، هر چیزی چقدر وزن دارد، چقدر دوام دارد، در چه جهتی در حال حرکت است و امثال آن. آزمون ها این داده ها را ریاضیات در احتیار ما قرار می دهد.
درحالیکه دانش باستانی سعی در توضیح چرایی اشیا داشت ، دانش مدرن بیشتر به پاسخگویی به چگونگی رویدادها علاقه دارد.
5.2.5: روش علمی
پیش از اینکه روش علمی را توضیح دهیم بیایید ببینیم برای شناخت و درک جهان چه روش های دیگری در اختیار ما قرار دارد.
غیر از علم چه رویکردهای دیگری برای درک جهان وجود دارند؟
بشر پیشینه طولانی در مواجهه و ارتباط با طبیعت و تلاش برای توضیح رفتارهای انسانی دارد. در این میان ادیان نیز درک دیگری از جهان به ما میدهند. دین معمولا به عنوان راهی برای جستجوی حقیقت تعبیر می شود. این رویکرد به سوال هایی مانند اینکه ما کی هستیم، کجا هستیم و کجا خواهیم رفت؟ هدف زندگی روی زمین چیست؟ پاسخ می دهد. ادیان بزرگ و زنده جهان ما همگی نگاه مشخصی را در باره جهان ما از ابتدا تا انتها ارایه می کنند. روزنامه نگاری که در باره علم می نویسد باید به یاد داشته باشد که باید به ادیان احترام بگذارد چرا که آنها قلمرو اعتقادات افراد هستند.
ادیان گاهی اوقات (به ویژه در مسیحیت) با علوم تجربی ناسازگاری داشتهاند[3]. داستان های تاریخی زیادی درباره دانشمندانی که متفاوت از دیدگاه کلیسای کاتولیک در تلاش برای ارایه پاسخ ها و جستجوی حقیقت بوده اند وجود دارد. برای مثال، کپرنیک و گالیله ، از سوی کلیسای کاتولیک به این دلیل که معتقد بودند زمین کروی است و در مرکز عالم قرار ندارد، مورد محکومیت قرار گرفتند.
رویکرد دیگری که توضیحاتی در باره جهان ما ارایه می کند. استدلال های اقتدار گرایانه است. اساسا این رویکرد به این معنی است که اگر برای مثال متفکر به نام و برجسته و معتبر یونانی چیزی گفته است پس باید آن را برای همیشه معتبر شمرد. این دیدگاه به ویژه زمانی مطرح می شود که به بررسی آرای افرادی چون، افلاطون، ارسطو، فیثاغورث یا عارفانی چون هرمس برخورد می کنیم .
این روزها ما در جوامع خود شاهد حضور افرادی هستیم که خود را جادوگر، درمانگر یا چیزی شبیه به آن می نامند و دیدگاه هایی را برای تفسیر جهان ارایه می دهند. بسیاری از آنها دارای دانشی غیر علمی و یا آگاهی های شخصی و فردی درباره محیط اطراف خود هستند. گروه های دیگری هستند که به خرافات و جادو اعتقاد دارند و به هر حال این ها سیستم هایی از آگاهی یا شبه آگاهی است که هنوز وجود دارد.
علم چگونه کار می کند؟
اساسا علم مدرن دانش و آگاهی را با طی کردن مراحل زیر می سازد:
الف. مشاهده
ب. آزمایش و تجربه
پ. توضیح دادن
ت. توسعه دادن و پیشبینی
الف. مشاهده دقیق
مشاهده دقیق به معنی طی کردن مراحل زیر است:
- مشاهده دقیق و با احتیاط واقعیت ها
- کنار گذاشتن دیدگاه ها و نظرات شخصی
- جلوگیری از گمانه زنی ها و دخالت دادن انتظارات قبلی
- مهار کردن باورها، پیش داوری ها و احساسات
- مهار کردن دیدگاه های صاحب نفوذ
- پرسیدن سئوالات منطقی
- پیشنهاد دادن فرضیه ها
ب. آزمایش محتاطانه و بررسی واقعیت ها
آزمودن وقایع تنها از طریق آزمایشی که به روش و ابزار مناسب مجهز است امکان پذیر است. هدف این کار بررسی دقت مشاهدات و واقعیت ها و تعیین روابط بین مشاهدات و واقعیت ها است . بررسی وقایع از طریق آزمایش نیازمند موارد زیر است:
- آزمایش در شرایط مختلف و توسط افراد مختلف تکرار شود
- نتایج بدون اعمال هرگونه اقتدار و فشار بیرونی و فارغ از نظرهای شخصی در برابر شک ها و انکار های مختلف تایید شود.
- روابط بین علل و پدیده به طور صریح بیان شده یا نشان داده شود.
- نتایج شفاف بوده و در بردارنده تایید صریحی از حقیقت باشند.
- نتایج امکان تایید حقیقی و فارغ از ایده پردازی ها و تخیل را به همراه داشته باشد
پ.توضیح با احتیاط
زمانی که دانشمندان موضوعی را توضیح می دهند باید:
- درباره همه مشاهدات متناقض قبلی بحث کنند.
- رابطه میان مشاهدات جدید و قدیمی را توضیح داده و مشخص کنند.
- توضیح دهند که چرا رویداد خاصی تاثیر مشخصی را بر جای گذاشته است.
- مطمئن شوند که خطایی در استدلالشان وجود ندارد.
ت. تعمیم دادن و پیشبینی منطقی
زمانی که تعداد مشخصی از واقعیت های تایید شده، کشف می شوند، یک دانشمند می تواند فرآیند تعمیم و توسعه دادن آنها را با استفاده از زبان شناسی علمی انجام دهد که شامل مراحل زیر است:
- تعمیم مشاهدات
- قبول کردن اینکه واقعیت های نشان داده شده واقعیت بیرونی را توصیف می کند.
- ساختن قانون ها و نظریه هایی که برای حالت های مشابه نیز صادق و معتبر است .
- پیش بینی توسعه و حالت های بعدی و ساختار آن موارد و روابط آنها با هم .
علوم سخت و نرم
روشی که در بالا توصیف کردیم را به طور اصولی می توان در همه رشته های علوم به کار گرفت. به همان شکلی که در علوم سخت (Hard Science) کاربرد دارد می توان آنها را در علوم انسانی و اجتماعی (Soft Science) مانند جامعه شناسی، روان شناسی ، علوم سیاسی ، تاریخ ، جغرافی، دین شناسی، اقتصاد و حتی پزشکی نیز به کار گرفت.
اگرچه باید در نظر داشت که طی کردن برخی از این قدم ها ممکن است در مطالعات مربوط به علوم نرم ما را با دشواری مواجه سازد. برای مثال کسی نمی تواند انسان را مانند گیاه یا مواد معدنی مورد آزمایش قرار دهد. به همین طریق دانشمندانی که قصد بررسی جوامع را دارند هنگامی که با مساله تعمیم دادن و پیشبینی کردن مواجه می شوند با مشکل برخورد می کنند.
به طور عمومی اصول اولیه رویکرد علمی همه جا ثابت و معتبر باقی می ماند اما در برخی از موارد مانند علوم نرم ، محققان از بخش هایی از این روش بیشتر از دیگر بخش هایش بهره می برند. نتیجه اینکه رویکرد و روش علمی باید در همه مطالعات و شاخه هایی که ادعای علمی بودن را می کنند معتبر باقی بماند.
علم چه چیزی نیست؟
آموزش های دشوار و سختی که یک نفر باید سپری کند تا به یک دانشمند تبدیل شود در کنار زبان اختصاصی ویژه و روش شناسی علمی ، علم را به حوزه ای اختصاصی و بسیار عالی و دور از دسترس بدل می کند. علم به گونه خاص، چشمگیر و خیره کننده ولی بسیار دشوار از دانش بدل شده است. دانشی که فراتر از دیگر گونه های آگاهی قرار می گیرد به ویژه به این دلیل که این نوع آگاهی بیش از هر نوع دیگری می تواند به حقیقت نزدیک شود و واقعیت هایی که جهان مدرن ما را ساخته و شکل داده اند، تغییر دهد. این دانش علمی بوده است که مسایلی مانند سلامت، ارتباطات ، خانه داری، انرژی، کشاورزی، جنگ و خود علم را دستخوش تغییرات بنیادی کرده است.
بخش عمده ای از جهان ما تنها به واسطه علم به وجود آمده و البته می تواند توسط خود علم نیز نابود شود.
علم مدرن نه اکسیر حیات است و نه کتابی جادویی که راه حل همه مشکلات ما را در دل خود داشته باشد. از هیچ راه و روش غیبی استفاده نمی کند. حتی با وجود اینکه برخی از نتایج برخی از آزمایش ها از ترس سرقت ایده ها و نتایج پنهان نگاه داشته می شوند اما روش علمی هیچ چیز مخفی و رازورزانه ای در خود ندارد. در علم هیچ چیزی به نام سنت وجود ندارد چرا که اگر قرار بود علم خود را محدود به سنت کند، هیچ گاه چیزهایی که بعدها تبدیل به سنت می شوند به وجود نمی آمدند.
اگرچه به نظر می آید علم به هرجایی سرک می کشد و به سراغ چیزهایی می رود که شاید به نظر متعلق به اعتقادات بوده اند اما همیشه باید به یاد داشت که علم مذهب نیست و دانشمند، راهب یک فرقه اعتقادی نیست. اگرچه به دلیل هزینه ها و زیرساخت های عظیمی که علم برای پیشرفت نیاز دارد گاهی به نظر برسد که علم در اختیار برخی از ملت های خاص قرار دارد اما علم و دانشمند در ذات خود متعلق به هیچ نژاد، جنس، سن، دین ، رنگ پوست یا طبقه مالی خاصی نیست.
حتی اگر علم در جستوجوی حقیقت باشد نتایج علمی به طور قطعی حقیقت شمرده نمی شوند و تبدیل به اجکام جزمی نمی شوند. دانشمندان در مسیر یک جستجو و ماجراجویی بی پایان قرار دارند و هیچگاه از جایگاه خود در این مسیر راضی نیستند. آنها نتایج کار خود را منتشر می کنند و انتشار این نتایج به معنی دعوت دیگران برای آزمودن دوباره صحت کار آنها را و رد یا تایید نتایجی است که آنها به دست آورده اند.
علم به عنوان یک ماجراجویی بشری، ضعف های خاص خود را نیز دارد. اشتباهات، حتی تقلب ها گاه گداری رخ می دهند. در برخی از آزمایش ها جعل و نتایج دستکاری می شود. در دنیای علم هم رقابت ها، جاه طلبی ها، توهمات و حقه بازی های کثیف وجود دارد به خصوص آنجایی که کسی برای نخستین بار به یافته ای دست پیدا می کند ،این موارد بیشتر دیده می شود. اما قدرت منحصر به فرد و استثنایی علم که آن را از بقیه رویکردها جدا می کند این است که قدرت ردیابی خطاها واصلاح آنها را با آزمون های بیشتر دارد.
[1] در این درس ها به طور کلی کلمه علم معادل Science در نظر گرفته شده است که همان علم مدرن جدید تجربی است آگاهی و دانش معادل هایی برای Knowledge در نظر گرفته می شوند.(م)
[2] توجه جدی به این نکته ضروری است که این برهان و اثبات با آنچه در ریاضیات با آن مواجه هستیم بسیار متفاوت است. ریاضیات تنها حوزه ای از دانش بشری است که می توان با قطعیت از درست و غلط بودن یک گزاره در آن سخن گفت. ریاضیات آگاهی قطعی و یقینی به همراه می آورد و تنها شاخه ای از دانش تخصصی است که حق اظهار نظر قطعی دارد. به همین دلیل هم ریاضیات در تعارف مدرن زیر شاخه علم به معنی ای که از کلمه Science استخراج می شود قرار ندارد. علم بدین معنا در فارسی بیشتر به علم تجربی شناخته می شود. اگر علم نوین با صفت ابطال پذیری تعریف می شود (به توصیف پوپر در همین درس مراجعه کنید) چنین ابطال پذیری هایی در ریاضیات وجود ندارد. در ریاضیات یک گزاره با توجه به قوانین منطقی از اصول اولیه استخراج می شود و یک برهان یا معتبر است و یا نا معتبر و تاز مانی که در آن ساختار منطقی باشیم و از آن اصول اولیه استفاده کنیم هر بار که راهی را طی کنیم به همان نتیجه می رسیم. به همین دلیل در ریاضیات فرآیندی مانند استقرا کارآمد است اما در علوم تجربی نمی توان به آن اتکا کرد. (م)
[3] این موضوع در جامعه غربی به شدت مساله ای مهم به شمار می رود. ریشه های رنسانس در تقابل کلیسای کاتولیک با نو اندیشان و دانشمندان بنا شده است و دخالت های برخی مراکز مسیحی حتی امروز هم دانشمندان را محدود می کند. هنوز تدریس تکامل در بسیاری از ایالت های آمریکا ممنوع است و کلیسا اجازه استفاده از برخی از روش های درمانی را به پیروان خود نمی دهد. واتیکان تنها در اواخر دهه 1990 میلادی و در زمان پاپ ژان پل دوم بود که گالیله را عفو کرد و حتی سابقه زنده سوزاندن افراد به دلیل اعتقادات علمی اشان در تاریخ واتیکان به چشم می خورد که نمونه بارز آن جوردانو برونو بود که به دلیل عقایدش در باره خورشید مرکزی و امکان وجود حیات در سایر نقاط جهان توسط دادگاه تفتیش عقاید یا انگیزاسیون محکوم و زنده در شهر روم سوزانده شد. این تاریخچه سبب واکنش جامعه علمی نیز شده است. این موضوع اما در تمدن اسلامی - به ویژه در دوران اوج تمدن اسلامی - به چشم نمی خورد و علاوه بر وجود تکریم علم در قرآن و سنت، حاکمان قلمروهای اسلامی و همینطور چهره های مذهبی سرشناس نظیر امامان شیعه و دیگران نیز همواره از بحث های علمی استقبال کرده اند که همین امر یکی از دلایل ظهور تمدن علمی دوره اسلامی همزمان با قرون وسطی در اروپا بوده است. (م)